جدول جو
جدول جو

معنی عزین آباد - جستجوی لغت در جدول جو

عزین آباد
(عِ)
دهی از دهستان کیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چاه. محصول آن پنبه، غلات، کنجد و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
دهی است کوچک از دهستان فشکلدره بخش آبیک شهرستان قزوین، واقع در 30 هزارگزی شمال آبیک و 3 هزارگزی راه عمومی. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان دهیکلۀ بخش هوراند شهرستان اهر، دارای 447 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد در 18/5هزارگزی جنوب غربی سردشت و 18هزارگزی جنوب راه بیوران به سردشت و در منطقه کوهستانی و جنگلی معتدل واقع و دارای 125 تن سکنه است. آبش از چشمه و محصولش غلات، توتون، مازو، کتیرا، و شغل مردمش زراعت و گله داری، و صنایع دستی آن جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان شیرامین بخش دهخوارقان شهرستان تبریز با 416 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان دشمنزیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 52 هزارگزی راه فرعی هرایجان به اردکان. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی، و 284 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و برنج و حبوبات است. اهالی به زراعت و گلیم بافی اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده دارای دبستان و معدن سنگ گچ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و نیز رجوع به فارسنامۀ ناصری ص 304، بلوکات فارس، بلوک ممسنی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان. سکنۀ آن 462 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بادام، صیفی، انگور، سیب زمینی و گردو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
دهی جزء دهستان کزاز پائین بخش سربند شهرستان اراک. سکنۀ آن 100تن. آب آن از چشمۀ محلی و رود خانه طوره. محصول آن غلات و چغندرقند و انگور است. نام قدیمی این آبادی پنجه علی بوده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد با 137 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(زَ غَ)
دهی از دهستان اوزوم دل است که در بخش ورزقان شهرستان اهر و یازده هزارگزی جنوب ورزقان واقع است و 455 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش حومه شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 300 تن، آب از رود خانه لاوین، راه آن ارابه رو، صنایع دستی جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از بخش میاندوآب شهرستان مراغه، سکنۀ آن 112 تن، آب از زرینه رود، صنایع دستی جاجیم بافی، راه آن ماشین رو، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیّه، دارای 275 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی از دهستان قاین بخش قاین شهرستان بیرجند. محلی دامنه و معتدل است و 604 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات وزعفران است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَهَْ)
دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند، واقع در 14 هزارگزی باختر نهاوند و سه هزارگزی گیان. جلگه. سردسیر. دارای 1500 تن سکنه. آبش از چشمه و چاه و رود خانه جهان و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان بهنام عرب است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 462 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان واقع در 5 هزارگزی شمال کوهپایه و 5 هزارگزی شمال راه شوسۀ اصفهان به یزد. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل. سکنۀ آن 720 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. راه آن ماشین رو است. این ده دارای دبستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان. سکنۀ آن 124 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، عسل و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان حومه بخش اشنویۀ شهرستان ارومیه است که در دوهزارگزی جنوب خاوری اشنویه در مسیر راه ارابه رو نرژآباد واقع است. جلگه ای است معتدل و116 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه اشنویه و محصول آن غلات و حبوبات و توتون است. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و در تابستان از راه ارابه رو نرژآباد اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 300 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان اربعه پائین است که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد واقع است و 106 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(عَ نِ)
دهی جزء دهستان قمرود بخش مرکزی شهرستان قم با 200 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره چای و چاه. محصول آن غلات و لبنیات است. ساکنان این ده از طایفۀشاهسون میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش اسفراین شهرستان بجنورد با 130 تن سکنه. محصول آن غلات، بنشن و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، نوعی پیچ (گل). (از یادداشت مؤلف). و رجوع به پیچ شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی از دهستان مهرانرود بخش بستان آبادشهرستان تبریز. سکنۀ آن 272 تن. آب از چشمه. محصول عمده آنجا غلات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است جزء دهستان فشکلدره بخش آبیک شهرستان قزوین، واقع در سی و هشت هزارگزی شمال باختری آبیک و نه هزارگزی راه عمومی، این دهکده در کوهستان قرار دارد و سردسیر می باشد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لوبیا وشغل اهالی آن زراعت و قالی و گلیم و جاجیم بافی و راه آن مالرو است و تا بهجت آباد چهار هزارگزی این ده می توان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تکیناباد از اقلیم سیم است... شهری وسط است و هوایش به گرمی مایل و آبش از جبالی که در آن حدود است. میوه فراوان باشد. (نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 143). تکیناباد (تکین آباد) که تکناباد مخفف-اً نیز گویند شهری بوده است از اعاظم بلاد بست... واقع در حدود شرقی سیستان قدیم و در افغانستان حالیه، تقریباً در 16فرسخی جنوب شرقی قندهار و ذکر این شهر در تاریخ غزنویه و غوریه بسیار می آید... (حاشیۀ تاریخ جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 3 ص 194) : و نماز خفتن را سوی تکیناباد رفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 47). فرمود سلطان تاجواب نامۀ تکیناباد بازنبشتند. (تاریخ بیهقی ایضاً). از تکیناباد پیش امیر مسعود بسوی هرات رفت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 50). یمین ملک بر عقب ایشان می رفت تابست و از آنجا مغولان بر سمت هرات و خراسان برفتند. (تاریخ جهانگشای ج 3 ص 194). و رجوع به تکناباد شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
دهی از بخش حومه شهرستان نائین. سکنۀ آن 319 تن. آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(زَرْ ری)
یکی از بخشهای ده گانه شهرستان ایلام است که در جنوب کبیرکوه واقع است و از 25 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 5000 تن سکنه دارد. مرکز بخش پهله و قرای مهم آن میمه، گولاب، بهرام آباد و مشهد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
طیزناباد. موضعیست بین کوفه و قادسیه بر مسیر جادۀ حاج، و بین آن و قادسیه یک میل مسافت است و تیول اشعث بن قیس بن عمربن الخطاب بوده. مصفی ترین مواضع بوده و رزستان بسیار معمور و خانات عالی و محلهائی جهت فشردن انگور داشته است و یکی از اماکن عمومی لهو و بطالت بوده است و الاّن (عصر یاقوت حموی) خراب است و نشانه ای از آنجا باقی نیست مگر قبه هائی چند که معروفند به قبه های ابونواس. و مردمان بیسامان ولگرد را در آن محل افسانه هائیست که ذکر آن باعث طول کلام گردد. (معجم البلدان). و چنانکه از گفتۀ ابن ابی اصیبعه که نقل خواهد شد برمی آید شراب آن معروف بوده است: و صب علیه خمراً من خمر طیزناباد. (عیون الانباء ج 1 ص 129)
لغت نامه دهخدا
(کَ خُ)
قریه ای است دوفرسنگی میانۀ جنوب و مغرب شیراز. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(عِ یَ)
دهی است از دهستان قره کهریز، بخش سربند، شهرستان اراک. سکنۀ آن 895 تن است. آب آن از قنات و در فصل بهار از رود محلی و محصول آن غلات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر (خیاو) واقع در 51 هزارگزی شمال خاوری خیاو. با 633 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
از توابع دهستان میان دورود ساری، از توابع دهستان میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان میان دو رود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی